جدول جو
جدول جو

معنی ساز و نهاد - جستجوی لغت در جدول جو

ساز و نهاد
وضع و حال، راه و رسم، رسم و آیین، برای مثال جهان را چنین است سازونهاد / که جز مرگ را کس ز مادر نزاد (فردوسی - ۱/۲۵۲)
تصویری از ساز و نهاد
تصویر ساز و نهاد
فرهنگ فارسی عمید
ساز و نهاد
(زُ نِ / نَ)
وضع و حال. قرار کار. بنای کار. ساخت. ساز و آئین:
جهان را چنین است ساز و نهاد
ز یک دست بستد بدیگر بداد.
فردوسی.
جهان را چنین است سازو نهاد
که جز مرگ را کس ز مادر نزاد.
فردوسی.
بگفت این و بهرام یل جان بداد
جهان را چنین است ساز و نهاد.
فردوسی.
رجوع به ساز شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساز و نوا
تصویر ساز و نوا
ساز و آواز، ساز و سرور، برای مثال تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند / قول و غزل به سازونوا می فرستمت (حافظ - ۱۹۸)
فرهنگ فارسی عمید
(زُ نَ)
ساز و آواز. ساز و سرور. بزن و بکوب. ساز و نواز:
رطل کشان صبح را نزل و نوای تازه بین
زخمه زنان بزم را ساز و نوای تازه بین.
خاقانی.
- بسازو نوا، با ساز و آواز، با تار و طنبور:
تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند
قول و غزل بساز و نوا میفرستمت.
حافظ.
، ایضاً، به اقسام آلات. مکمل. رجوع به ساز شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سازو نهاد
تصویر سازو نهاد
رسم و آئین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساز و نوا
تصویر ساز و نوا
((زُ نَ))
ساز و آواز، ساز و سرور
فرهنگ فارسی معین